برهان و بحران
برهان: بهترین دوست و همکار؛ سلیم و نیک نفس و خوش خلق. در حیطه کار و علائق: فعال و پرکار. با دغدغه ها و مسائلی مربوط به هزاره های مه آلوده گذشته تا به امروز. از غریزه پیشاتاریخی تا خودآگاهی ناب آخرالزمان؛ متحیر و سرگردان(و البته نگران)میان شرق و غرب، میان سنت و معنویت و شعر و سایر مخلفات این دیگ درهم جوش با مدرنیته و سکولاریسم و فیلم و موسیقی دی برگ و مک کنیت و کوبریک، میان روشنفکری دینی و غیردینی، میان قبول و تسلیم با نقد و خردورزی. شخصیتی کرکگوری و چون اسلاف و آباء و اجداد و تاریخش همواره درگیر دنیا و عقبا
همین هم هست که وبلاگی علم می کند تا خرخره تپانده از غزل و قصیده و بهاریه و مدیحت و منقبت و سایر افاضات نخ نمای این کهن بوم و بر، اما پای نقد و بحث جدی که به وسط کشیده می شود، سگرمه ها هم درهم کشیده می شوند
"نظر بدهید" در آخر پست ها می گذارد اما به رد و تایید "نظر" هایی که آمده می پردازد تا کدام ها دیده شوند و کدام ها نشوند؛ که وقتی، بی وقتی، شبی، نصفه شبی زگیلی "نظر"ی ندهد که یک وقت بتان بتخانه فرو ریزند و بزرگ کرده شدگان را خفتی دست دهد و کلا به ساحت قول و غزل خدشه ای وارد شود
برهان عزیز سلولی است از ارگانیسم فرهنگ قول و غزل، فرهنگ هنر همه نزد او، فرهنگ دارای آنچه خوبان همه دارند. مطالعه او یعنی مطالعه چنین ارگانیسمی؛ بی کم و کاست
آیا می توان به رفع این بحران امید داشت