اوی ما(2)
و مگر نه اینکه مرثیه نیز خود مدحی است دیگر؛ مدح مردگان؛ به واقع یا به خیال؛ به انصاف یا به اغراق؛ به صدق یا به کذب. اما هرگونه باشد، به هرحال مرده ای می خواهد که بار مدح و مرثیت را حمل کند. اگر هم نباشد، چه باک! اوی ما می سازدش. سلفی چنین و چنان باید باشد که نشان دهد خلفش (اوی ما) چه خلف صالح و نیک و سربراهی است؛ نگهبان، پاسدار، حافظ و همواره قدم در راه (رفته یا نرفته) سلف (بوده یا نبوده )
دیالکتیک هویت بخشی و هویت پذیری میان سلف و خلف؛ مرثیه و مدح بساز تا تو را بسازد. بزرگش می کنی تا به او تکیه دهی یا بر کولش سوار شوی. اینهمه اما تنهایی که نمی شود. اصلا تنهایی فایده ندارد. خود چقدر می تواند مدح و مرثیه بسازد؟ از کجا ارتزاق کند؟ چه کند که جز سلف خویش چیزی در چنته ندارد تا در بازار مشتریان لایعقل عرضه دارد. می ماند فروش تصاویر گورستانش. همان گورستان محصور.پس پای به بازار می نهد