September 7, 2007

سمینار دین و مدرنیته2: آسیب شناسی روشنفکری دینی
روز پنجشنبه 15/6/86 از ساعت 9 تا 18:30 برای شرکت در این سمینار به حسینیه ارشاد رفتیم. این هم مختصری از صحبت های سخنرانان این برنامه

ابطحی (رئیس موسسه گفتگوی ادیان): دینخواهان در باب مدرنیته نظریات متفاوت و حتی متعارضی را برگرفته اند. برخی به قوت، در برابر مظاهر مدرنیته ایستاده و دین خود را نیز غیرقابل سازش با مدرنیته، اندیشه، رفتار و ارزشهای مدرن معرفی کرده اند. گروهی دیگر نیز هویت دینی خود را رها نموده اند و در سودای مدرنیت، دین خود را وانهاده اند. گروه سومی از دینداران اما دینداری در جهان مدرن را ممکن و مطلوب یافته اند و کوشیده اند با نگاهی انتقادی و گزینشی، از مواهب دین و مدرنیته تواما ن بهره برند. اینان همان روشنفکران دینی اند

دکتر محسن کدیور: پروژه روشنفکری دینی پروژه ای ناتمام است زیرا این پدیده هنوز مرحله جنینی را می گذراند. از منظر نقد درونی در حوزه آسیب شناسی روشنفکری دینی در ایران آسیب های ذیل یادکردنی است

1. غلبه نسبی فرهنگ شفاهی و ژورنالیستی یر فرهنگ کتبی. در کارنامه مدرسه روشنفکران دینی سهم گفتارها بر نوشتارها بمراتب بیشتر است. شیوه شفاهی ژورنالیستی اگرچه به فهم عموم نزدیک تر و از ابزار مناسب " ترویج اندیشه" است، اما زبان مناسبی برای " تولید اندیشه" نیست

2. سیاست زدگی: اگرچه از مقومات روشنفکری دینی نقد مستمر استبداد در همه اشکال آن و دفاع از آزادی و حقوق مردم است، اما همواره در منش و روش ایشان می باید فرهنگ بر سیاست غلبه و تقدم داشته باشد

3. فقدان نقد مدرنیته: مدرسه روشنفکری دینی در نقد و پالایش سنت، کارنامه ای کامیاب دارد اما، متاسفانه در نقد مدرنیته رغبت چندانی از خود بروز نداده است. کوشش بومی برای تکمیل و رفع نواقص مدرنیته انتظاری بجا از مدرسه روشنفکران دینی است

4. رنجوری از ناسازگاری و عدم انسجام: پاره های مختلف اندیشه هریک از اعضای این مدرسه چندان سازوار به نظر نمی رسند. از این قبیل است دوگانه های " عرفان و فلسفه تحلیلی"؛ " عقلانیت و معنویت". توجه به این ناسازگاری ها به پرسشی ستبر می انجامد: آیا معتقدان به این دوگانه ها، به لوازم رأی خود توجه کافی داشته اند؟

5. ناتوانی در ارائه اندیشه ایجابی و اثباتی: روشنفکران دینی در نقد اندیشه رقیب مقتدر و توانا بوده اند. دستاورد این مدرسه در تولید اندیشه جانشین سنت چندان فربه نیست. رأی مدرسه روشنفکری دینی در بسیاری عرصه های کلام و اعتقادات، فقه و شریعت و بالاخره اخلاق و هنجارها چندان روشن نیست. راستی " هسته سخت دین" که در هیچ نوآوری دچار تجدید نظر نمی شود کجاست؟

رضا علیجانی: مسئله امروز روشنفکری دینی این است که متون دینی خود دوصدایی اند. به عبارت دیگر، خود متون اند که اجازه دوتفسیری و دوصدایی ( بنیادگرایی و روشنفکری) را می دهند. تجربه پسا-جمهوری اسلامی نشان می دهد که پروژه روشنفکری دینی دیگر نمی تواند به دنبال " احیاء دینی " باشد. باید بجای پروژه بازخوانی به پروژه بازسازی توجه کرد. می باید روح، هستی شناسی و انسان شناسی دین را در چارچوبی جدید بازسازی کرد. در این پروژه جدید روشنفکران دو نکته را باید مد نظر قرار دهند: الف- نگاه به متن تاریخی- الهامی دین اسلام و ب- توجه به دین به عنوان نیازی وجودی- اجتماعی

حجت الاسلام مسعود ادیب: کار روشنفکری دینی کاری کلامی است. پروژه ناتمام احیاء دین، پروژه ای متکلمانه است

حسن یوسفی اشکوری: نهضت اصلاح دینی و حاملان آن را در دو جریان عمده می توان طبقه بندی کرد:1. اصلاح طلبان رفرمیست 2. اصلاح طلبان رادیکال. رفرمیست ها اصلاح طلبانی هستند که اولا، سنت و میراث دین و نیز مدرنیته و دستاوردهای جهان مدرن غربی را به طور ریشه ای نقد نمی کنند و ثانیا، مدرنیته و مؤلفه های آن را اصل مقبول می گیرند و می کوشند اسلام و سنت را با تفسیرها و تغییراتی، بر مقتضیات عصر مدرن منطبق کنند ( اسلام انطباقی )، ثالثا، در مقام بدیل و آلترناتیو سازی نیستند. اما رادیکال ها، هم سنت و هم مدرنیته را همزمان به تیغ نقد می گیرند، هم در مقام بدیل سازی هستند و برآنند تا اسلام را در قالب یک مکتب فلسفی با محتوای اخلاقی- عرفانی و در عین حال اجتماعی، در عصر حاضر بازسازی کنند و ازین رو اسلام اینان ( اسلام تطبیقی ) است.کسانی چون سید احمد خان، عبده، بازرگان، مطهری، سروش و شبستری را می توان اصلاح طلب نوع اول دانست. اقبال و شریعتی را می توان در شمار طراحان و پیشگامان اصلاح طلبان رادیکال قرار داد.

از جمله ابهامات در این نحله، ابهام در بنیادهاست بدین معنی که در پروژه روشنفکری دینی متون اصلی ( قرآن و سنت ) به حاشیه رانده شده اند. به نظر می رسد اساسا دین در روشنفکری دینی بلاموضوع می شود . از دیگر ابهامات ابهام در معانی، روش و هدف است

عبدالکریم سروش ( مقاله ایشان از سوی فرزندشان قرائت شد ): روشنفکران دینی روشنفکرند از آن روی که به عقل مستقل از وحی باور دارند. دیندارند از آن جهت که ایمان محققانه شان نه بر تقلید استوار است و نه بر تعبد. دینداری ایشان از دل سنجش عقلانی برآمده است؛ دینداریشان جبری، ارثی، تقلیدی و تعبدی نیست. این مدرسه روحانی ندارد زیرا هر کس روحانی خویش است و نیز مقولاتی چون ارتداد، بدعت، کافر و مؤمن در آن راه ندارد.روشنفکران دیندار با قرائت تازه از دین می توانند سرایی تازه از دین بسازند ازین رو خدای فقیهان و پیامبر فقیهان نیز باید نو شود. آیا گذشته را فقط به خاطر قدمت، قداست نهادن، محض بی خردی نیست؟

روشنفکری دینی واجد عنصر انتقاد از نظم سیاسی جهان و اعتراض به نضم سیاسی ایران ( صورتا و مادتا ) است. این طریقه نه ایدئولوژیک است نه فقهی و نه حزبی سیاسی

دکترحمیدرضا جلائی پور: این بررسی ( کاستی های روشنفکری دینی ) از منظر جامعه شناسی با رویکردی تحلیلی- تجربی صورت گرفته است؛ در آموزه های روشنفکران دینی ابعاد جمعی دینداری به طور جدی مورد توجه قرار نمی گیرد. لذا در حالی که مخاطبان روشنفکری دینی از روشنگری این روشنفکران سود می برند، بعید است در سایه آموزه های روشنفکران دینی همبستگی جمعیشان تشویق و تقویت شود و ادامه این بی توجهی می تواند به فرسایش سرمایه اجتماعی روشنفکران دینی منجر شود. غفلت روشنفکران دینی از ابعاد جمعی دین به نحوی واگذار کردن زمین دینداری جامعه به اقتدارگرایان و پوپولیست های دینی است و این نه خدمتی به دین و نه خدمتی به جامعه مدرن و بدقواره کنونی ایران است.

حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه: من معتقد به وجود جریانی به نام روشنفکری دینی در دو دهه بعد از انقلاب نیستم. به تعداد روشنفکران دینی، روشنفکری دینی داریم بنابراین روشنفکران دینی هیچگاه به تعریف مشترکی از این پروژه نخواهند رسید. اینان تنها اندیشه غربی ها را ترجمه کرده اند و ترجمه ها را بومی کرده اند. گاهی نیز از ادبا و شعرا استفاده کرده اند. روشنفکران اهل ترجمه اند نه تولید اندیشه.

دکتر سارا شریعتی: در جامعه ای که تمامی عرصه های اجتماعیش با دین پیوند تارخی- سیاسی خورده است، روشنفکران دینی می باید به دین زنده و دین مردمی که در جامعه رایج و حاکم است بپردازند.فرضیه من این است که روشنفکران دینی ما پس از انقلاب در آنچه دورکیم توتم های فردی می نامد، تحول مثبت و ضروری ایجاد کرده اند ولی کمتر در دین اجتماعی و باورهای اجباری جامعه تأثیر گذاشته اند. چرا روشنفکرتن دینی موضوع مورد مطالعه خود را نه حیات زنده مردم و زندگی دینی- اجتماعی آنها بلکه معرفت دینی- کلامی قرار داده اند؟ چرا روشنفکران دینی موفق نبوده اند؟ زیرا روشنفکران از رسالت خویش که به قول ادوارد سعید گفتن حقیقت به قدرت است، فاصله گرفته اند.

دکتر سید حسین نصر( ویدئوکنفرانس مستقیم ): هدف روشنفکری دینی چیست؟ آیا خوانش جدیدی از اسلام مد نظر است؟ آیا مقصود تجدید در دین است؟ آیا هدف بکاربردن منطق در امور دینی است؟ این تجدید در فقه است یا در کلام یا در فلسفه؟ روشنفکران دینی باید به این پرسش ها پاسخ دهند. مهمتر اینکه از منظر متفکر دینی معیار نهایی حقیقت چیست و او چه حقیقتی را به صورت نهایی کلمه می پرستد.

موضع فرد در جهان کنونی از سه حال خارج نیست:

  1. پذیرش صیرورت ( تجدد )
  2. پذیرش بنیادگرایی
  3. پذیرش سنت گرایی ( پذیرفتن حقایقی که ماورای زمان و مکان است )

مصطفی ملکیان: از نگاه من روشنفکری دینی مفهومی است پارادوکسیکال. جمع میان روشنفکری و دینی بودن ممکنن نیست. مبانی روشنفکران دینی منقح نشده است از جمله این 7 مورد: این پیش فرض که مشکل مردم ایران جمع میان دین و مدرنیته است؛ امکان روشنفکری دینی؛ مطلوبیت آن؛ حجیت معرفت شناختی وحی؛ وحیانیت متون مقدس؛ روش تفسیر متون وحیانی و در صورت اثبات سازگاری دین و مدرنیته، چرا اسلام؟

دکتر سعید حجاریان: منظور من در اینجا از روشنفکر دینی روشنفکری است که موضوع و متعلق پژوهشش دین است. روشنفکری به لحاظ خواستگاهش و استواریش بر عقلانیت انتقادی با جزمیت سروکار ندارد. بنابراین اولین چالش این است که آیا روشنفکر دینی حاضر است پروژه خود را در چنین محیط انتقادیی پیش ببرد؟ چالش دوم این است که روشنفکری دینی باید در یک زمان از سویی با روشنفکر سکولار و از سویی دیگر با سنت بجنگد. چالش سوم این است که ما با پدیده ای به نام روشنفکری دینی مواجه نیستیم بلکه با روشنفکری های دینی مواجهیم. مسئله چهارم روشنفکران دینی عدم رایطه تئوری و عمل است. این قطع رابطه منجر به این شده است که نه دینشان دینی باشد که با دین مردم در ارتباط باشد و نه روشنفکریشان بکار مردم آید. نکته آخر آنکه روشنفکری دینی در جامعه ایران به دنبال نرمالایز کردن جامعه است؛ یعنی سعی می کند جامعه قطبی نشود و اکثریت جامعه زیر چتر واحدی جمع شوند